زبانحال حضرت عباس علیه السلام قبل از شهادت
بـر لـب آبـم و از داغ لـبت می مـیـرم هر دم از غصۀ جان سوز تو آتش گیرم مـادرم داد به مـن درس وفـاداری را عشق شیـرین تو آمیخـته شد با شیرم گاه سـردار عـلـمدارم و گـاهی ســقـا گه به پاس حرمت گشت زنان، چون شیرم بوتۀ عشق تو کرده است مرا چون زر ناب دیگر این آتـش غـم ها نـدهـد تغـیـیرم گر مرا شور و جوانی و بهار عمر است از خـزان تو دگر ای گل زهـرا پیرم غیـرتم گاه نـهـیـبم زند از جا برخـیز لـیک فـرمان مـطاع تو شود پا گیرم تا که مأمور شدم عـلـقمه را فـتح کنم آیت قـهـر بـیان شد، ز لب شـمشـیرم سایـۀ پـرچـم تو کرد ســرافـراز مـرا عـشق تو کرد عطا دولت عـالم گیرم کربلا کعبۀ عشق است ومن اندر احرام شد در این قبلۀ عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود حج من و تقـصیرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کـنم دیـده فـدا، چـشـم به راه تیـرم ای قد و قامت تو معنی« قدقامت» من ای که الهام عبادت ز وجـودت گیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی رکوع است نماز من و این تکبیرم جسدم را به سوی خیمۀ اصغر نبرید که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم |